1395.07.14 (❣◡❣) یه تاریخ به یاد موندنی

















♥✿عاشقانه های منو عشقوولیم ♥✿
【✌برای بهتـــــــ♥ــــرینـم✌】





ســـلااااااااااااااااااااااااااااااااااامـــــ

خووو اول ی تاریخ و ی ساعت بگم....

تاریخ :1395.07.14 ساعت 8:47 دیقه صبح روز چهارشنبه

 خوو این تاریخی که این بالا گفتم ی تاریخ دوس داشتنی و به یاد موندنیه ... تاریخی هس ک منو عاقام بعد از 7 ماه همووو دیدیم ... چرا 7 ماه؟ ب دلایل مشکلاتی قبلنا منو عاقاییم تهش طول میکشید همو ببینم همش 2 ماه یا 3 ماه بودش بگذریم ...خددایاااا شکرتـــــ 

بذارین از این روز براتون بگم البته همچیو ک نمیشه گفت اونارو در بقیه مطلب در قالب رمز میذارم و رمز ب کسای خاص داده میشود ببخشید دیه مای عاقا ایز وری حساس  ک الهی قربونش برررم

خووو صبح عاقاییم اومد و من رفتم دیدمش

اولش وایساده بود داش از پنجره بیرونو نیگا میکرد  بعد ک اومدم گفتم سلاممم بعد دستاشو باز کرد و من رفتم تو بغلش و بوسم کرد بعد ی نیگا  انداخت گف  رژ زدی بیشعور ؟ بعدشم زحمت کشید پاکشون کرد دیه پررو میشین بقیشو بگم

خلاصه برا منو عاقاییم صبحونه اوردن عاقایی نخووورد منم نخوردم بعدش چایی اوردن نخور منم نخوردم بعدش میوه اوردن هندونه بود عاقااییم خورد بالاخره

تا ساعت 1.15 دیقه پیش نفسیم  بودم بعدش عاقایی منو رسوند خودش رفت

قرار بود شب دوباره همو ببینیم و من کلی خوشحال بودم اولش هادی ک قبول نمیکرد بعدش تو راه گفت خانومم میام شب...منم اینجوری شدم

 

شب شد عاقایی ک رسید زنگ زد گفت بیااا بیرون  و من اینجوری رفتم بیرونArabic Veil

باهم رفتیم پارک تا ساعت 10.30 تو پارک بودیمHeart Smile

بازم شکرت خدااااااااااااااااااااااااااااااااا میدونستم هوامونو داری

تو پارک ک رسیدم هوا سرد بود عاقایی کاپشنشو پوشید و منم تو بغلش نشسته بودم

ساعتای اخر عاقایی گریه کرد Beggingقرار بود اخر شب بره  و دلش نمیومد منم داشتم دیونه میشدم چون شب اووومدیم تو پارک حالش بد بود تا اینکه بالاخره اشکش در اوومد وای ک چقدد سخت بود اونجوری ببینمش

 بگذریم ...

برا عاقایی غذا اماده کرده بودم ک تو راه بخوره گرسنه نمونه بهش دادم .. و عاقایی گفت دستت درد نکنه خانومم

بعد رفتیم هادیم منو رسوند هرچی بهش گفتم خودم با اژانس میرم گف نج   هادی من خیلی غیرتیه ک الهی قربونش برم

بعدش ک منو رسوند رفت پارک دوستشو برداره کم کم راه بیوفتن برن ... Begging

و نفسیم رفت ... بهش اس دادم ک مراقب خودش  باشه ی سری قووولا ک بهم داده بود رو عملی کنه 

 خدایااا خودت مراقبش باااااااااااش امروز ساعتای 1 نفسیم حرکت کرد بره مشهد بعدشم بره تهران سر کار

خووو دیه برامووون دعاااااااااااااااااا کنیــــــد مخصوصا برا هادیم ک این روزا ی مشکل براش پیش اومده ولی با تموم گرفتاری هاش اومد و همو دیدیم

 نفسمممممممممم خیلی دوست دارم تقدیم ب زندگیم

خووو دیه بازم برامون دعا کنـید Flower

خدایااااااااااااااااااا همه رو به عشقون برسون .....الهی امین

 

خدافظتــونBalloons

ادامه مطلب ....

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

 رمز  عزیزم 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





جمعه 16 مهر 1395 × 17:46 × ✔❣ᕼᗩᖱᓮ ♥ ℱᗩ♈ᙓᙢᙓᖺ❣✔ ×

کد حرفه ای قفل کردن کامل راست کلیک